نویسنده: امیرحسین فقیهی




 

سبک زندگی، طرز زندگی (1)

در سلسله‌ی نوشتارهایی با پیش‌عنوانِ «سبک زندگی، طرز زندگی» که متن پیش رو، اوّلینِ آن خواهد بود، قصد دارم در درجه اول، آن مبحث را بازنشر کنم که فکر می‌کنم جای خالی آن بسیار احساس می‌شود و در درجه دوم، نمونه‌هایی ساده و کوچک را از زندگیِ اسلامی ایرانی خودمان یادآوری کنم تا یادمان نرود داشته‌هایی که جلوی چشم‌مان هست و آن‌ها را نمی‌بینیم.
از اوایلِ دهه‌ی هشتاد شمسی بود که موضوع سبک زندگی با همین عنوان در کشور ما مطرح شد و کم کم بین مردم جای خود را یافت. عبارتی که تا قبل از آن، رنگ و بویی نداشت و برای ملت ایران جز سبک زندگیِ انقلابی و غربی، سبکِ دیگری از زندگی معنایی نداشت. نوع زندگی اول که در کلمه‌ی انقلابی خلاصه شده، عبارت بود از همان ملاک‌ها و معیارهایی که با احکام اسلام و روحیه ایرانی سازگاری دارد. دومی امّا مخالف آن، نوعی از زندگی کردن را شامل می‌شد که از روش گرفته تا هدف، بر مبنای تفکری کاملاً دنیوی پایه‌گذاری شده بود که غیب و معنا در آن جایی نداشت.
در همان زمان بود که بحث سبک زندگی در کشورمان در قالب کپی‌برداری و بومی‌سازیِ مبحثِ «لایف استایل» غربی مطرح شد و آهسته آهسته مجلات و روزنامه‌ها، سایت‌ها و وبلاگ‌ها و شبکه‌های مختلف ماهواره‌ای و تلویزیونی به آن پرداختند. سبک زندگی مورد نظر آن‌ها، روش و نوع پوشش، رفتار، تغذیه و حتی علاقه‌مندی‌های مردم بود.
امروزه جهت تبیین روشی مطلوب برای زندگی، سبک زندگی را می‌توان یک موضوع کلی و فراتر از این عنوان کرد، حال آن که طرز زندگی در دل آن و به تبیین مصادیق می‌پردازد. می‌توانیم به همان مدل انقلابی- غربی سی سال گذشته بازگردیم و سبک زندگی را با توجّه به آن، مجموعه‌ای از هنجارها و اعتقادات معنا کنیم و طرز زندگی را مدلِ ملموسِ زندگی کردن در چارچوب سبک زندگی.
طبق این تعریف، سبکِ زندگیِ اسلامی عبارت است از کلّیات دین و احکام و دستورات الهی برای به اجرا درآمدن و رسیدن به هدف نهایی. همان نکات ریز و درشتی که در رسائل توضیح المسائل بیان شده، غالباً به تبیین یک سبک زندگی اسلامی می‌پردازند. حلال‌ها خطوط سفید و حرام‌ها خطوط قرمزی را برای ما مشخص می‌کنند که قبول و تلاش برای اجرای آن‌ها، سبک زندگی اسلامی نامیده می‌شود که البته در فرهنگ سی و چند ساله ملت ایران، می‌توان آن را انقلابی هم نام برد.
به دنبال آن، طرز زندگی به نحوه‌ی اجرای احکامی اطلاق می‌شود که در سبک زندگی پذیرفته‌ایم. سلایق شخصی، محل سکونت، فرهنگ و آداب و سنن و حتی فقیر و غنی بودن و شغل و منصب افراد در تعیین طرز زندگی آن‌ها اثرات مستقیمی دارد. همه این‌ها با توجه به چارچوب تعیین شده توسط سبک زندگی معنا می‌شود. به عنوان مثال اگر اسلام حد و حدود پوشش را بیان کرده، هیچ‌گاه رنگ و شکل آن را به عنوان یک واجب عنوان نمی‌کند و در واقع انتخاب این جزئیات به فردیت بر می‌گردد. تفاوت در نوع پوششِ یک کارمند شهری با یک مرد کُردی یا یک عربِ هرمزگانی را می‌توان از این نمونه دانست. این‌ها در طرز با هم تفاوت دارند.
طرز زندگی غالباً اجباری نیست. این که چه بپوشم، چه بخورم، چگونه رفتار کنم، چگونه ادامه تحصیل دهم، چه شغلی برای خود انتخاب کنم، کجای این عالمِ خاکی سکنی گزینم، همه و همه به تمایلات فردی و در چارچوب سبک زندگی برای میل به هدف آن انجام می‌شود.
ما در کشور خودمان بیش از آن که به تبیین و تبلیغ سبک زندگی نیازمند باشیم، به بیان طرزهای زندگی برای مردم نیاز داریم. چرا که ملت ما مسلمان‌اند و به خودی خود در یک چارچوب مشخص زندگی می‌کنند. حرام و حلال را تمییز می‌دهند و مراقب‌اند تا در رفتارشان از ارزش‌ها عدول نکنند. اما پیش‌رفت جهان و گسترش تکنولوژی و به طبع آن رسانه‌ها و حجم عظیم تبلیغات باعث شده تا یک ایرانیِ مسلمان در انتخاب و گزینش جزئیات زندگی‌ش در حوزه طرز زندگی نیاز به الگو داشته باشد. این که در بین انواع و اقسام غذاهای جدید و وارداتی، شخص کدام یک را برگزیند یا در میان انبوه مدل‌های جدید پوشاک، کدام را مناسب‌تر بداند، مصداق همین مساله است.
الگوسازی برای انسان امروز، بزرگ‌ترین دغدغه محافل فکری است. این که انسان چگونه کار کند، چگونه تفریح کند، چگونه تحصیل کند و چگونه تهذیب کند، از این دست سوالات است که اهمیت پرداختن به مساله طرز زندگی را روشن‌تر می‌کند. اهمیت این موضوع آن‌جایی خودنمایی می‌کند که عدم وجود مصداق‌ها و الگوهای روشن و مناسب در حوزه طرز زندگی می‌تواند ورود و در نتیجه تغییر سبک زندگی انسان را در پی داشته باشد. یعنی وقتی شخصی نمی‌تواند نیازهایش را در چارچوب سبک زندگی اسلامی برطرف سازد، به سوی سبک زندگی غربی سوق پیدا می‌کند.
مستحبات در دین ما، یک مجموعه‌ی نسبتاً کامل از جزئیات زندگی یا همان طرزهای زندگی کردن است. یعنی کسی که کلیات دین را پذیرفت، اسلام در جزئیات هم برایش پیشنهاداتی دارد. همان رنگ و جنس و نوع پوششی که کاملاً اختیاری است، به فراخور مکان و زمان معنا پیدا می‌کند و مناسب‌ترین انتخاب جلوی انسان قرار می‌گیرد.
ضرورت پرداختن به بحث طرز زندگی در کشور ما، در حوزه تولید الگو و مدل بیان می‌شود. این مساله‌ی ساده‌ای است که گاهی نبود مدلی در چارچوب سبک زندگی اسلامی، انسان را به سمت سبک زندگی غربی می‌کشاند. در نوشتارهای بعدی نمونه‌های ساده‌ای بیان خواهم کرد از طرز زندگی اسلامی - ایرانیِ خودمان که جلوی چشم‌مان هست، حال آن‌که ما به دنبال نمونه غربی آن می‌گردیم.
www.islamiclife.ir